اروند در نمایشگاه بین‌المللی کتاب

یه عالمه آدم امروز - 25 اردیبهشت 88 - در نمایشگاه بودند!

     تا حالا این همه آدم رو ندیده بودم که همشون بخوان کتاب بخرند … وای که ما چقدر پرفسور داریم! نداریم؟! به هر حال امروز با پدر رفتیم نمایشگاه کتاب و من سه تا کتاب داستان خریدم، جون که قصه‌های شبونه‌ی پدر به پایان رسیده و دیگه حرفی نداشت برام بگه! البته اون هم نامردی نکرد و یه عالمه کتاب واسه خودش خرید.

اروند در نمایشگاه کتاب تهران - جمعه 25 اردیبهشت 88

     یه چیزی که خیلی ناراحتمون کرد، وجود زباله‌های فراون در محوطه نمایشگاه بود … من نمی‌دونم این همه پروفسور چرا نمی‌دونند که نباید زباله‌ها رو اینجوری پخش کنند؟!
البته خیلی از شخصیت‌های برنامه‌های کودک تلویزیون هم اونجا بودند و بچه‌ها را به رقص و آواز آورده بودند … ولی چون که من بچه نبودم! خودمو قاطی‌شون نکردم!

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا