اروند به لامبورگینی نزدیک تر شد! نشد؟


چند وقت پیش سرانجام قلکم پرپول شد! همان طور که در تصویر بالایی می بینید، گفتن نداره که قلکم را معمولاً از خودم دور  نمی کنم! می کنم؟

خلاصه تصمیم گرفتم که افتخار تبدیل سکه های موجود در قلک را به اسکناس، از آن بابابزرگ جمال کنم. چون بابابزرگ معلم حرفه و فن بوده و سرش تو حسابه!

این هم رسید چنج پول که به بابابزرگ دادم!

خلاصه با این ۱۴۰ هزار تومان، یک گام اساسی دیگر به سوی خریدن یک فروند لامبورگینی نزدیک تر شدم! نشدم؟

54 دیدگاه دربارهٔ «اروند به لامبورگینی نزدیک تر شد! نشد؟;

  1. با اون عکس خوابیده ات کیف کردم اروند!

    چهره ی فرشته گونه ی بچه ها هنگام خواب ؛ بی نظیره
    و آدم یادش می ره این همون آتیش پاره ای بوده که دو ساعت پیش
    در حال ِ کندن ِ پوست کله ات بوده!!

    پاسخ:

    واقعن دنیا بدون تماشای بچه ها در خواب، چیزی کم داشت … نداشت؟

    پاسخ
  2. خیلی پولداری ها پسر !

    من بعد از رد و بدل شدن این کامنت ها بین تو و آنا ؛
    خودمو سنگین نگه می دارم و درخواستی در باب ِ بوق و دور و اینا
    نمی کنم!

    پاسخ
  3. در مورد خواب بچه ها خیلی موافقم ، پسرک دوست داشتنی…

    کافیه نیایش رو یه دور بگردونی تا دیگه همیشه بگردونی!
    می گی نه از مامانش بپرس!

    پاسخ
    • می بینم که از همین حالا تمهیدات تبلیغاتی را شروع فرموده اید! نه؟
      به هر حال من از آنجا که متعلق به خودم نیستم، سعی می کنم دل کسی رو نشکونم و همه رو دست کم یه دور به چرخونم! نه چرخونم؟

      پاسخ
  4. نه! چون اصلن نیازی به تمهیدات تبلیغاتی نیست!

    مرغوبیت بهترین تبلیغ است! 😉

    پاسخ:

    و مرغوبیت البته تصادفی نیست! نشان از مدیریت دارد که لیدر جنبش هم حتمن دارد! ندارد؟

    پاسخ
  5. سلام پسر باحال خودم
    اولا به پدر بگو نشد!@!@

    دوما اون قلکت منو کشت!@جعبه
    pringles
    هست !نه؟!

    سوما عمو جون منو که سوار میکنی؟؟؟ ؟
    من قول شرف میدم صندلی عقب بشینم و سرمو از پنجره ببرم بیرون و اصن
    کاری به تو و آهو نیایش و صنمهای دیگه نداشته باشم!@@

    پاسخ:

    اولن چرا نشد؟! کی به کی مرخصی نداد؟!
    دومن خیلی استادی ها … حدست درست بود عمو جان.
    سومن قبوله … ولی یادت باشه قول دادی ها!
    چهارمن اینکه خیییلی بانمکی … می دونی؟

    پاسخ
  6. ها ها ها همینه استاد جان!!
    من اصن از روی رنگ اریجینال موهای طرف می فهمم چه مدل آدمیه!!@

    پاسخ:

    می بینم که به رنگ مشکی هم ارادت خاص داری! نداری؟

    پاسخ
  7. استاد !@@من ارادت دارم دیگه!؟ من هیچ نمیخوام بگم@شما میذاری مگه!?
    نع نع نع ! من هیچ چی نمیگم!اصن به من چه !@
    استغفرالله ربی و اتوب علیه!!! 😀

    پاسخ
  8. استاد جان گفتی استفاده ابزاری از عینک یاد یه کسی افتادم
    که وقتایی که جلسه با مدیران نیرو داره عینک میزنه که قیافه اش جدی تر بشه !!!@#
    اگه گفتین اون کیه!؟ 😀

    پاسخ
  9. اروند نازنین
    خوب ممکنه ناداوری هائی هم شده باشد ،
    اما،
    با شاهد هنوز زنده ای مثل من ،
    چطور آبان ماهی ” فضول که نه ” را باید پذیرفت ؟
    اگر چنین باشد :
    یا من اصلن نیستم !!!
    یا من آبان ماهی نیستم !!!!
    یا آبان ماهی من نیستم !!!!
    یا من ِ آبان ماهی فضول هم هستم .
    حتا با مو های اندک،
    که لخت باشند یا فرفری !!!!!

    پاسخ:

    آب کردی این آنا را که عمو جان! نکردی؟

    پاسخ
  10. آرش عزیز

    من از خجالت خودم را بردم توی صندلی تا آنجا که جا داشت ،
    من کجا و این نگاه پر محبت شما کجا ؟
    اگر می دانستید که این ” آقای پدر “،
    برای این آبان ماهی بودن چه نواختن ها بر من داشته ،
    حتمن با آن نگاهی که در” آرش عزیز ” سراغ دارم ،
    نه در لواسانات ، که در همین جا ،
    ” دل ” هابرایم می سوزاند!!

    پاسخ
  11. حالا که اینجا اینجوری است و مدافع حقوق آبانی ها ،
    من نیز باید بگویم که ۲۴ آبان بدنیا آمده ام!

    پاسخ:

    می گم چرا اینقدر همه ازتون حساب می برند! نگو آبان ماهی هستید!!

    پاسخ
  12. امیدوارم این قدر پولدار شی که همه ی لامبرگینی های دنیا رو بتونی بخری…
    بخاطر دعایم ۲ تا از اون ها رو به عنوان هدیه به من بدی…

    پاسخ:

    حالا چرا دوتا؟

    پاسخ
  13. جمال با کمال بابا جمال رو عشق است!
    ماشالله به سبیل
    از این دفعه هر وقت با بابا جمال کوه رفتی به ایشان بگو جناب سرهنگ!هیبتی دارند بزنم به تخته!
    تخته نرد هم بلد هستند بازی کنند؟

    پاسخ
  14. مهندس جان
    پارسا تا حالا آن بوده ما نفهمیدیییییییییییییییییییییییییییییییییم!زنگ زده!@موهای خودم خیلیم خوووووبه!!!!!!:D
    خانوم مهندس می دونه این پارسا خان ما ماهی چن تا دکتر میره که یه وقت کم نشه خدایی نکرده :))

    پاسخ:

    پارسا پسر! تو می اومدی اداره که بهتر بود رفیق! حداقل مرخصی هم به حسابت نمی نوشتند!!

    پاسخ
  15. خوب شد ؟؟؟ هی به من می گین از پیله بیا بیرون . از پیله بیا بیرون . یه روز اومدیم بیایم بیرون ، شهر شلوغ شد . بعدش هم متلک و تهدید که آب سرد می ریزم و بخند تا تلف بشی و گذر پوست به دباغ خونه می افته و پینو کیو می خوای و …. اینه رسمش ؟

    پاسخ:

    ببین آنا جون! تو یا رسمشو نمی دونی چیه؟ یا نمی دونی تو رسمش چیه و یا رسمشو تو نمی دونی چیه؟!
    ما که هنوز کاری نکردیم؟
    می گی نه! برو از پارسا و سروی بپرس که یه موقع هایی از دست اهالی اتاق آبی سر به بیابون گذاشته و ترک ناهار کرده و حتا قرار پزشک موشونو کنسل کردند! نکردند آرش جان؟

    پاسخ
  16. پاسخ به ۶۶ : ایشون ترجیح دادند که اینجوری برداشت کنند که منظور عمو محسن از ارجحیت ماه آبان بر بهمن ، ارجحیت از نظر ترتیب توالی اونهاست ، نه هیچ چیز دیگه و خب اسفند هم که آخر از همه است و تکلیفش معلومه .

    یکی منو بگیره . الان کاری می کنم که منو از اینجا با اردنگی میندازن بیرون …. دست خودم نیست به خدا . انگار اکس زده ام امروز .

    پاسخ:

    آفرین آنا خانوم. حقا که هوشمند و سیاستمدار هستی. زدی تو خال.
    واقعن جای شکرش باقیست که اسفندماهی ها بعد از ما هستند و ما همچنان می توانیم به همه ی آنهایی که ثمره حادثه عشق در خرداد ماه هستند، فخر بفروشیم. و البته می دانید که هیچ ماهی مثل اسفند ترافیک نداره! داره؟
    مثلن فکرشو بکن کی وسط خونه تکونی اسفند ماه، فیلش یاد هندستون می کنه، جز بابای عمو محسن و شقایق و آنا و حمیدرضا … و البته شاید هم طفلکی اونا بی تقصیر بوده باشند! و این ماماناشون بودند که شیطووون بودند! نبودند؟
    دست کم در مورد لیدر جنبش مطمئن هستم که بودند! نه؟

    پاسخ
  17. منم موافقم که ایشون ترجیح دادن این جوری برداشت کنن و خب جورای دیگه باید برداشت می کردن!نه!؟

    خیلی خوش گذشت آنا!لطفن همیشه اکس بزن !

    پاسخ:

    بنده هم می خواستم همینو عرض کنم. اصلن داره یواش یواش نظرم در باره اکس عوض می شه! نشه؟

    پاسخ
  18. انای عزیز

    پاسخ تیز هوشانه ۷۱ جای سخنی باقی نمی گذارد ،
    اما،
    ” ایشان ” هم قطعن همانگونه که ” باید ” برداشت کرده اند ،
    پاسخ ۵۲ هم بسیار طنازانه است !!!۱

    پاسخ

پاسخ دادن به اشکار لغو پاسخ