بابابزرگ هم رفت …
خیلی نامردیه … همین تازهگی ها بود که داشتم به پدر میگفتم: دلم واسه مامان بزرگ تنگ شده … چرا اونقدر او زود رفت؟! حالا، امّا بابابزرگ هم رفت … انگار دلش واسه مامان بزرگ خیلی تنگ شده بود و اصلاً فکر نکرد که ممکنه ما هم دلمون واسه اون تنگ بشه … خیلی نامردیه … ادامه