خاطرات روزانه
تعریف اروند از مادرجون!
روز ؛ داخلی ؛ خونه مادرجون! پدر زنگ میزنه تا از مامانی بپرسه که اروند بالآخره کفش جدیدشو خرید یا نه؟ و مامانی هم میگه که سرانجام کفش مورد علاقهشو انتخاب کرد و خرید. تلفن که قطع میشه، مادرجون (مامان مامانم) رو کرد به من و گفت: آقا اروند، میبینی چه پدری داری، … ادامه
مامانبزرگ از اینجا رفته!
پدر داشت با بابابزرگ درویش صحبت میکرد و میگفت: باید سنگ قبر مامان رو عوض کنیم، چون ترک برداشته و نشست کرده … من گفتم: دیگه لازم نیست! پدر با تعجب گفت: چرا؟! گفتم: چون که مامان بزرگ از اونجا رفته!! پدر گفت: از کجا میدونی پسرم؟ گفتم: خب معلومه دیگه! مگه نمیگی … ادامه
سندی دیگر در مظلومیت «پدرها»!
روز؛ داخلی ، ۵ بعدازظهر، خونهمون: اروند: پدر بیا یه مسابقه اجرا کنیم … یاالله از من و مامانی سؤال کن، ببین کی میبره! پدر: باشه، هر سؤال ۱۰ امتیاز، هر کی شد ۱۰۰ امتیاز برده … و بعد مسابقه شروع میشه، تا اینکه میرسیم به شناسایی اسم بچهی حیوونا: پدر: به بچهی گاو چی … ادامه
گردش در کنار رودخانهی کرج
بعدازظهر با مامانی و پدر رفتیم پارک شهید چمران کرج که امسال برخلاف سالهای گذشته یه فرق اساسی داشت! اونم این که رودخونهای که از کنارش رد میشد، هنوز پرآب بود، تازه چه آب زلال و یخی هم داشت! واسه همین هم خیلی از کرجیها، به جای این که در خیابانهای پارک بچرخند، اومده … ادامه
چرا آدمها با هم میجنگند؟!
امروز – ۱۴ خرداد ۸۶- قبل از ظهر داشتم یه کارتونی از تلویزیون نیگاه میکردم که در بارهی زندگی امام خمینی (ره) بود و بلاهایی که سر طرفداراش میاومد و سربازا مردم رو گلوله میزدند … خیلی ناراحت شدم؛ چون که تازهگیها هر چی فیلم و سریال و کارتون میبینم، آخرش توش همه به … ادامه
تصویری که اروند از چند تا آدم در ذهن خود دارد!
این آدمها عبارتند از: ۱- استاد نقاشیاش که پیشتر معرف حضور شما بوده است؛ ۲- پدر، مامانی، مادرجون، بابابزرگ جمال و خود اروند در این نقاشی مشخص هستند، شکم پدر کاملاً متمایز و نمایان است!! ۳- امروز (دوشنبه، ۸ خردادماه ۸۶)، موضوع کلاس نقاشی ما، آدمهایی بود که باید به اونها خون … ادامه
اسپند ؛ چیکار میکنه آدم رو؟!
دیروز از بسکه پسر خوبی بودم! خانوم فیروزمند (همسایهی طبقهی بالاییمون) زنگ زد به مامانی و بهش گفت: برا این پسر گلت حتماً اسپند دود کن! منم زودی رو کردم به مامانی و ازش پرسیدم: اسپند، آدم رو چیکار میکنه؟ مامانی هم یه چیزایی در مورد قضا بلا گفت که البته من … ادامه