بایگانی دسته: توسعه افسارگسيخته

از احداث بزرگترین پارک آبی خاورمیانه در قم چه خبر؟

درحالی که مدیران استان قم در تدارک ساخت بزرگترین پارک آبی خاورمیانه در مرکز استان بودند، آن هم در زمانی که ساخت دریاچه مصنوعی چیتگر در تهران – که از اقلیم و بارندگی بهتری نسبت به قم برخوردار است – مورد انتقاد جدی برخی از فعالان حوزه محیط زیست و منابع طبیعی کشور قرار گرفته است! حال خبر می رسد که نه تنها آبی برای کاربری های تفریحی در قم نمانده، بلکه وضعیت آب شرب مردم هم به شدت به مخاطره افتاده و پس از تعطیلی تصفیه خانه بزرگ شهر و خشک شدن دریاچه سد پانزده خرداد، حال چاره ای نمانده جز آن که اقدام به حفر شش چاه جدید علاوه بر 65 حلقه چاه موجود کنند!
گفتنی آن که هم اکنون سطح سفره های آب زیرزمینی در قم به شدت اُفت کرده و بیم آن می رود تا برداشت بیشتر آب، منجر به تکرار رخداد مشابه در اردبیل و همدان و کرمان و فارس و خراسان و … شده و شاهد وقوع پدیده بسیار خطرناک فرونشست زمین در قم باشیم.

تنها خواهشی که در این شرایط می توان از مدیران و برنامه ریزان قم داشت، آن است که وقتی آب سرشاخه های دز به استان تان رسید، لطفاً آن آب گرانبها را که به قیمت خیز معکوس آب در خلیج فارس و نابودی نخلستان های اروند کنار به دست آمده است، برای ساخت  بزرگترین دریاچه مصنوعی مصرف نکنید! ممنون.
قم اگر می خواهد کیفیتی پایدار و درخور از زندگی را برای مردم و زیستمندانش به نمایش گذارد، باید بداند که راهی نیست جز آن که چیدمان توسعه خویش را بر مبنای استعدادها و توانمندی های بوم شناختی (اکولوژیکی) سرزمین از نو بازمهندسی و تعریف کند.
در این باره بیشتر خواهم نوشت.

منتها تا آن زمان خواندن: “عشق به انجام کارهای بزرگ ” را به شما توصیه می کنم!

برای بررسی معضل آلودگی هوای تهران، چند سال زمان لازم است؟!

شهر تهران دارای آب و هوای متغیر و ناسالمی است. فراوانی ماشین‌های گوناگون متحرک و ثابت که با صرف نفت و بنزین خود اکسیژن هوا را گرفته و به گاز کربنیک تبدیل می‌نماید بر مسئله بدی آب و هوا افزوده است.”
جملات بالا متعلق به یادداشتی در روزنامه اطلاعات است که بیش از 53 سال پیش، یعنی در 28 آبان 1336 نگاشته شده است.
نگرانی‌ای که 9 سال پس از آن منجر به برپایی نخستین سمینار بررسی آلودگی هوای تهران در 15 آذر 1345شد.
منتها از آن سال تاکنون، ظاهراً هنوز دارند بررسی می‌کنند! نمی‌کنند؟

مؤخره:

– روايت ناصر كرمي از 10 اشتباه كميته اضطرار را هم حتمن بخوانيد!

جنگلهاي عزير تا آمدن باران بايد بسوزيد از دست ما كاري ساخته نيست! – محمد خسروشاهي

و سرانجام گروهی از تهرانی‌ها به دعوت دادستان تهران لبیک گفتند!

چند روز پیش در ماجرای گاف بزرگ آقای هواشناسی، نوشتم که عباس جعفری دولت‌آبادی، دادستان کل تهران چراغ سبز خود را به آن گروه از شهروندانی که از این هوای آلوده و کاسه‌ی چه کنم چه کنم مدیریت حاکم بر پایتخت به تنگ آمده‌اند، نشان داده و گفته: مردم می‌توانند در مورد آلودگی هوا به دادسراها شکایت کنند. در انتها هم پرسیده بودم که آیا می‌شود یقه‌ی بهرام صناعی را هم در همین راستا گرفت یا خیر؟
اینک کانون عالی گسترش فضای سبز  و حفظ محیط زیست، نشان داده که پاسخ آن پرسش می‌تواند مثبت باشد! زیرا دیروز آستین‌ها را بالا زده و نخستین دادخواست تهرانی‌ها را در قالب یک تشکل تخصصی مردم‌نهاد نه تنها به دادستان تهران که دادستان کل کشور ارایه داده و بر علیه آنچه که آن را مصلحت اندیشی‏های سیاسی و اقتصادی برخی از نهادهای تصمیم‌گیر در موضوع آلودگی هوای تهران دانسته، اعلام جرم کرده است.
یادمان باشد که این حق را، پیش از آن که دولت‌آبادی به ما بدهد، اصل 50 قانون اساسی به ما داده بود و به صراحت هر نوع فعالیت‌ اقتصادی و غیر آن که با آلودگی محیط زیست یا تخریب غیرقابل جبران آن ملازمه پیدا کند را ممنوع اعلام کرده بود.
تصورش را بکنید که اگر مردم در ماجرای تعلل نابخشودنی برای مهار آتش در جنگل‌های زاگرس و هیرکانی، تخریب نایبند، پارک ملی کویر، خشک شدن تالاب‌ها در اثر قطع حق‌آبه‌ی آنها ناشی از سدسازی بی‌رویه، آلودگی خلیج فارس، خشک شدن نخلستان‌های اروند کنار، مرگ قریب‌الوقوع دریاچه ارومیه و هزاران مورد مشابه دیگر چنین حرکتی را به عنوان مسئولیت شهروندی خویش انجام می‌دادند، آیا باز هم شاهد شتاب روند تخریب در طبیعت وطن با چنین سرعتی بودیم؟

وقتی مقامات مسئول از مرگ 3641 نفر در اثر آلودگی هوا در تهران خبر می‌دهند، باید کاری کرد و بر علیه این جنایت اقدامی بازدارنده و سزاوارانه انجام داد، یادمان باشد که اسراییلی‌ها تاکنون چیزی در حدود هزار نفر از مردم غزه را قربانی تجاوزگری‌های خود کرده‌اند؛ چگونه است که اینک که رقم تلفات چندین برابر قربانیان تجاوز صهیونیست‌های جنایتکار است، حتا یک هزارم آن حساسیت‌ها برانگیخته نمی‌شود؟!
مگر این جان مردم ایران نیست که دارد تهدید می‌شود؟

روز جهانی بدون سم را در هوای سمی تهران گرامی داشتیم!

در روزهایی که تهرانی‌ها به جای اکسیژن، سم تنفس ‌کرده و رکوردها را جا به جا می کنند! همکاران من در دفتر محیط زیست و توسعه پایدار کشاورزی به همراه مرکز سلامت محیط و کار وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی همایشی را تدارک دیدند که هدفش گرامیداشت روز جهانی بدون سم بود؛ روزی که خوانندگان گرامی مهار بیابان‌زایی پیش‌تر از ماجرای نامگذاری آن آگاه شده بودند.
باید بدانیم که کشاورزی در جهان امروز از 5 طریق به یکی از اصلی‌ترین مؤلفه‌های برهم‌زدن تعادل بوم‌شناختی و کاهنده‌ی توان زیست‌پالایی کره‌ی زمین بدل شده است که عبارتند از:
–    مصرف نادرست کودها و سموم شیمیایی
–    استفاده مفرط و نابخردانه از اندوخته‌های آبی/خاکی
–    تخریب گونه‌گونی زیستی و بوم‌سازگان‌های حیاتی کره زمین
–    تولید گازهای گلخانه‌ای و تشدید تغییرات اقلیمی
–    فشار بر منابع کارمایه‌های تجدیدناپذیر
بنابراین، چنانچه بتوان به مدیریت درست 5 مؤلفه‌ی یادشده همت گمارد و بازمهندسی آنها را در دستور جدی نهادهای پژوهشی، آموزشی و اجرایی مرتبط قرار داد، می‌توان امیدوار بود که کشاورزی و محیط زیست می‌توان با کمترین تنش و اصطحکاک ممکن به حیات و بالندگی خود در سده‌ی پیش رو ادامه دهند.
در این ارتباط دکتر غلام رضا میرکی از 5 ضرورت سخن گفتند که برای تأمین آنها دنیا چاره‌ای ندارد جز آن که به سمت کشاورزی بدون سم و کود حرکت کند.
1-    بحران انرژی
2-    مقابله با تغییرات اقلیمی
3-    افزایش هزینه تولید نهاده‌های کشاورزی
4-    تأمین امنیت غذایی پایدار
5-    حفظ منابع پایه کشاورزی
میرکی گفت: در بهترین حالت، فقط بخش اندکی از آفت‌کش‌ها به آفت هدف می‌رسد! یعنی: حجم عمده‌ای از آفت‌کش‌ها، حتا در بهترین کشت و صنعت‌های جهان سبب تخریب و فروافت کارایی سرزمین را موجب شده و از طریق تجزیه، آب‌شویی، بی‌ثباتی و پخش در روان‌آبها، زمین را متضرر می‌کنند. از همین روست که شیب افزایشی استفاده از سموم در طول یک‌دهه‌ی اخیر آشکارا کاهش و در مواردی روندی معکوس یافته است؛ واقعیتی که در نمودار پیش رو می‌توان آن را ره‌گیری کرد.

یک نکته‌ی تأمل‌برانگیز در این میان آن است که ترکیب سموم مصرفی در کشورهای شمال، بسیار متفاوت از کشورهای جنوب است؛ مثلاً درحالی که در ایران و اغلب کشورهای درحال توسعه، حشره‌کش‌ها بیشترین سهم را در کشاورزی با 50 درصد کاربرد برعهده دارند، این میزان در کشورهای شمال با 17 درصد در کمینه قرار دارد.
عجیب‌تر آن که هرچند کل مصرف سموم در اغلب کشورهای جهان از جمله ایران در حال کاهش است، اما سهم حشره‌کش‌ها از کل نهاده‌های کشاورزی، کاهشی را در ایران نشان نمی‌دهد که این برخلاف مفاد مطروحه در برنامه‌های 5 ساله توسعه کشور است.
متن کامل سخنرانی‌های ارایه شده در این همایش را می‌توانید از اینجا دریافت کنید.

درحاشیه:
این همایش از معدود سخنرانی‌هایی بود که 10 دقیقه زودتر از موعد مقررشده به پایان رسید؛ زیرا آخرین سخنران یافت می نشد! به همین دلیل دبیر همایش پشت تریبون قرار گرفته و با لبخنذی ملیح اعلام داشت : خوشبختانه به دلیل غیبت آقای مهندس پورسخی (مدیرکل دفتر بررسی آلودگی آب و خاک سازمان حفاظت محیط زیست کشور)، پایان همایش را زودتر از موعد اعلام می‌کنیم!
البته ایشان بلافاصله متوجه گاف خود شده و با درک ویژگی های برگزاری یک همایش در روز سیزدهم ماه! از این که از لفظ خوشبختانه استفاده کرده بودند، عذرخواهی کردند!

ایران در بین 10 کشور مخرب محیط زیست جهان!

همان طور که در این نقشه می‌بینید، 10 کشور نخست جهان که بیشترین آلودگی را در محیط زیست کره زمین ایجاد می‌کنند، عبارتند از:
1-    چین
2-    آمریکا
3-    روسیه
4-    هند
5-    ژاپن
6-    آلمان
7-    کانادا
8-    انگلستان
9-    ایران
10-    کره جنوبی
این بررسی توسط یک نهاد پژوهشی محیط زیستی در آلمان موسوم به Germanwatch تهیه و انتشار یافته است.
نکته جالب در این رتبه‌بندی آن است که ایران در شرایطی به عنوان یکی از 10 کشور آلوده کننده جهان مطرح شده است که از نظر تولید ناخالص ملی و قدرت اقتصادی به هیچ وجه در سطح 9 کشور دیگر نیست.
به نظر می‌رسد باید حرف آن نماینده مجلس را قبول کنیم که چندی پیش گفته بود: 70 میلیون  ایرانی به اندازه یک میلیارد نفر از مردم جهان، انرژی مصرف می‌کنند!
البته شخص آقای محمدی‌زاده هم از شنیدن این خبر نباید تعجب کند! زیرا او شاید نخستین فردی بود که در سال گذشته و حتا پیش از انتشار نتایج این بررسی توسط آلمان‌ها، آن را افشا کرد و خودش را یکپا “ویکی زیست” معرفی کرد! نکرد؟
ممنون از فرهاد عزیز که لینک این خبر را در زبان آلمانی در اختیار نگارنده قرار داد.

سال 1389؛ سال سقوط آزاد ایران در حوزه شاخص‌های محیط زیستی!

بعد از ماجرای سقوط در شاخص‌های سه گانه‌ی عملكرد محيط زيست Environmental Performance Index) EPI)؛ پايداري محيط زيست   Environmental Sustainable Index) ESI) و شاخص سرزمین شاد (Happy Planet Index (HPI در سال 2010، اینک از اجلاس مکزیک خبر می‌رسد که ایران از منظر شاخص عملکرد مقابله با تغییرات اقلیمی Climate Change Performance Index. در سال 2011 هم نسبت به سال 2010، با 14 پله سقوط در بین 57 کشور مورد بررسی از رتبه 35 به رتبه 49 سقوط آزاد کرده است!
گفتنی آن که ایران در سال 2009، رتبه 39، در سال  2008، رتبه 34، در سال 2007 رتبه 49 و در سال 2006 در رتبه 47 قرار داشته است.
اطلاعات بیشتر را از بهروز حسنی مهمویی بخواهید.

مؤخره:
این تازه‌ترین دستاورد محیط زیستی را  – سقوط آزاد در سه جبهه! – به محمدجواد محمدی‌زاده و تیم همراهش در سازمان حفاظت محیط زیست، تبریک و تسلیت عرض می‌کنم!

چترها را بازکنید ؛ تهران خیس می شود! نمی شود؟

25 روز است که تهران نفسش بند آمده است؛ آن گونه که ظاهراً مدیران ارشد شهر که در اتاق بحران گرد هم آمده‌اند، هم داغ کرده‌اند و شاهکارترین طرح طنز همه‌ی تاریخ را برای گریز تهرانی‌ها از دود و دم ارایه داده‌اند. آنها می‌خواهند 640 هزار پرواز را در طول چند سال آینده و با مصرف میلیون‌ها لیتر بنزین بر بالای سر پایتخت عملی کنند تا هوای تهران تا آخر همین هفته مشکلش حل شود!! تازه از یکصد دستگاه تهویه هوا هم به عنوان بادبزن می خواهند بهره برند!

فقط یکی نیست از آنها بپرسد، شما اگر چنین ناوگان هوایی و چنان آبی دارید، چرا نزدیک به یک ماه است که جنگل‌های‌تان در شمال می‌سوزد و چرا بیش از 600 بار جنگل‌های زاگرس در آتش سوخته است؟
بنابراین، نزدیک‌ترین احتمال این است که بعد از ماجرای پوست کلفتی … دوستان خودشان هوای سالم کم آورده‌اند و شدیداً به اکسیژن نیاز دارند! ندارند؟
البته در این باره حرف‌های دیگری هم می‌شود زد که همه را وحید نوروزی زده ا‌ست!

فقط این یادآوری را کردم تا بار دیگر تأکید کنم که ایران دارد خشک می‌شود و با چنین روندی درصدر کشورهایی قرار می‌گیرد که خطر بیابان‌زایی را از رگ گردن به خود نزدیک‌تر احساس می‌کنند!
راست آن است که ما ملاحظات بوم‌شناختی را در چیدمان توسعه‌ی خود، به پشیزی نگرفتیم و حالا باید پاسخگوی خشم طبیعت باشیم.
این‌ها را نوشتم تا عبرت آیندگانی باشد که ممکن است گذرشان روزی روزگاری به اینجا بیافتد …

در باره يك مرد سبز!

نامش رامش است … جايرام رامش –  Jairam Ramesh!
او وزير محيط زيست در دومين كشور پرجمعيت جهان، هندوستان است و يكي از مردان پرقدرت، مشهور و محبوب در كابينه‌ي مان موهان سينگ، نخست وزير 77 ساله اين كشور به شمار مي‌آيد.
آقاي رامش اخيراً خريداران خودروهاي گران‌قيمت آلماني را بزهكار ناميده و با اين كار جنجالي بزرگ آفريده است. او كه خود يك مهندس مكانيك است، از سال 2004 سمت وزارت محيط زيست و جنگل را در هندوستان در اختيار گرفته و به ويژه در زمينه توانمندسازي جوامع محلي و افزايش اقتدار و استقلال تشكل‌هاي مردم‌نهاد محيط زيستي گام‌هاي مؤثري برداشته است.

وقتي حضور او را در بين مردم و گفتگوي پرحرارت و صريحش را با ايشان در معابر عمومي مي‌بينم، با خود شبيه سازي كرده و مي‌انديشم كه ممكن است چنين تصويري در ايران هم رخ دهد؛ در حالي كه يك سوي آن محمدجواد محمدي‌زاده باشد؟!
شما چه فكر مي‌كنيد؟ چرا وزن ملاحظات محيط زيستي در هندوستان، كشوري كه در آن 650 ميليون نفر با درآمد كمتر از دو دلار زندگي مي‌كنند، بيشتر از ايران است؟ مگر نمي‌گويند كه فقر دشمن حفاظت از طبيعت است؟!
كافي است دوباره نگاهي به ماجراي مارگيرها بياندازيد!

آیا به پایان دوران پادشاهی صنعت نفت رسیده‌ایم؟!

اگر سری به درگاه مجازی American Scientific بزنید، با یک نظرسنجی روبرو می‌شوید که نتایجش می‌تواند و باید که برای برنامه‌ریزان و کلان‌نگران توسعه در ایران مهم باشد.
در این نظرسنجی از کاربران پرسیده شده که با توجه به اعلام آژانس بین‌المللی انرژی، مبنی بر این که تا سال 2035، نیاز به انرژی در سطح جهان دست کم به میزان یک سوم کنونی افزایش خواهد یافت، کدام یک از انواع زمینه‌های صنعتی مرتبط با انرژی می‌توانند اشتغال بیشتری تولید کرده و جذب کنند؟
پاسخ‌ها نشان می‌دهد که صنعت نفت و گاز حتا در بین 4 گزینه نخست هم جا ندارند و این استحصال انرژی‌های خورشیدی، بادی و هسته‌ای است که رتبه‌های نخست تا سوم بازار کار را در طول ربع قرن آینده به خود اختصاصص می‌دهند.
پرسش این است که در مورد رتبه‌های نخست و دوم آیا جهت‌گیری بلندمدت ما سزاوارانه و درخور بوده است؟
این کدام کشور در جهان است که بتواند ادعا کند مزیت نسبی‌اش در حوزه‌ی استحصال انرژی خورشیدی بیشتر از ایران است؟
آیا اگر ما 10 سال پیش در این حوزه شروع کرده بودیم، آیا اینک کلان‌شهرهای ما آنگونه که امروز نفس کم‌آورده‌اند، نفس کم می‌آوردند و ما مجبور به تعطیلی بزرگترین مراکز اقتصادی خود می‌شدیم؟
آیا بهتر نیست به جای آن که به دلیل سرمایه‌گذاری 100 میلیون دلاری چینی‌ها در حوزه‌ی اکتشاف و استخراج نفت، پارک ملی کویرمان را به حراج بگذاریم، دست‌کم از این پارک برای تولید انرژی الکتریسته از خورشید لایزالش در 320 روز از سال سرمایه‌گذاری می‌کردیم؟

ایرانی‌ها 17 برابر ژاپنی‌ها مصرف می‌کنند!

باور کردنش شاید اندکی دشوار باشد، اما وقتی حسین امیری خامکانی، یکی از اعضای کمیسیون انرژی مجلس شورای اسلامی و نماینده مردم زرند و کوهبنان با صراحت و تأسف فاش می‌سازد که ایرانیان امروز برابر یک میلیارد نفر از مردم جهان مصرف می‌کنند، باید اندکی در این خبر تأمل کرد! نباید کرد؟ به ویژه وقتی بدانیم که رییس جمهور سیاست‌های انقباضی جمعیتی را نابخردانه دانسته و ایران امروز را مستعد پذیرایی از دوبرابر ساکنان کنونی‌اش می‌داند که در آن صورت و با توصیف جناب خامکانی، لابد سهم 2 میلیارد انسان را هم باید نوش جان کنند! نباید بکنند؟
امّا حقیقتاً آیا همه‌ی تقصیر آن که هر ایرانی حدود 17 برابر هر ژاپنی، مصرف می‌کند، بر دوش مردم است؟ ژاپنی‌ها در شمار پرمصرف‌ترین جوامع کنونی جهان جا داشته و از منظر عیار رفاه و کیفیت زندگی، پس از سنگاپور در موقعیتی ممتاز جای دارند. چگونه است که مردمی که 17 برابر ژاپنی‌ها مصرف می‌کنند، یک هفتم ژاپنی‌ها هم از مواهب رفاه بهره‌مند نیستند! هستند؟
این پرتقال فروش پدرسوخته را در این معادله‌ی خامکانی چگونه باید رهگیری کرد؟
وقتی وزارت نیرو خود می‌گوید که 30 درصد از آب شربی که با صرف هزینه‌های گزاف به تهران می‌رساند، عملاً بهایی برایش دریافت نشده و اغلب به هدر می‌رود؛
وقتی سهم قابل توجهی از انرژی برق، گاز و نفت پیش از رسیدن به دست مصرف‌کننده‌ی واقعی تلف می‌شود که ارزش آن به میلیاردها دلار در سال می‌رسد؛
وقتی راندمان سوخت در خودروهای داخل کشور دست کم 50 درصد کمتر از خودروهای استاندارد دنیاست؛
وقتی راندمان آبیاری در بخش کشاورزی عملاً از 35 درصد تجاوز نمی‌کند و حدود 80 درصد از پروژه‌های سدسازی به دلیل عدم تکمیل کانال‌های آبیاری پایین دست آنها، عملاً به بهره‌برداری واقعی نرسیده است؛
وقتی هدررفت انرژی از ساختمان‌هایی که جملگی مجوز و پروانه ساخت و پایان کار دارند، به بیش از 60 درصد می‌رسد، چگونه باید و می‌توان یک طرفه به محکمه رفته و همه‌ی کاسه کوزه‌ها را بر سر مردم بی‌نوا شکست؟
حال در چنین شرایطی آیا ساده‌اندیشانه نیست که گمان‌ بریم با واقعی کردن قیمت حامل‌های انرژی، مصرف به طرز معنی‌داری کاهش می‌یابد؟ چگونه می‌توان از راننده‌ای انتظار داشت که در مصرف سوخت صرفه‌جویی کند؛ وقتی سوار بر خودروی ملی خود (سمند) می‌راند؛ خودرویی که بسیار بیش‌تر از استاندارد‌های موجود، بنزین مصرف می‌کند؟
او تنها با گران شدن سوخت، می‌تواند دیگر نراند! اما پرسش این است که تا چه زمانی می‌تواند فشار نراندن را بر خود هموار سازد؟!

به استقبال روز جهاني بدون سم برويم

26 سال است كه جهانيان در سومين روز از آخرين ماه سال ميلادي، برابر با سيزدهمين روز از واپسين ماه پاييز، يك مناسبت محيط زيستي – No Pesticide Day – را گرامي مي‌دارند كه البته ريشه در يكي از تلخ‌ترين روزهاي قرن بيستم دارد. آن روز سياه، هنوز هم براي بازماندگان حادثه‌ي بوپال در هندوستان تلخ و سياه مانده است و از تبعات مرگ‌آفرينش كماكان نسل امروز هم رنج مي‌كشد.
چرا كه در آن فاجعه، ابر مرگ آوري سراسر آسمان بوپال را فراگرفت؛ ابري كه ناشي از نشت متجاوز از 40 تن گاز (methyl isocyante (MIC بود؛ يك گاز بسيار سمي كه در اثر خطايي انساني تاكنون 300 هزار انسان را معلول كرده و40 هزار از نوع بشر را به كشتن داده است.
چنين است كه جهانيان با درس گرفتن از آن رخداد مصيبت‌بار كوشيده‌اند تا تمام همت خود را براي ساختن جهاني بدون سم به كار بندند.

امسال هم مرضيه وحيد دستجردي، عالي‌ترين مقام كشور در حوزه سلامت و بهداشت با همكاري دفتر محيط زيست و توسعه پايدار كشاورزي كوشيده‌اند تا در روز شنبه – سيزدهم آذر ماه –  در تالار همايش‌هاي وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشكي (ساختمان نصر)، همايشي براي گراميداشت اين روز و آگاهي از پيشرفت‌هاي ايران در حوزه‌ي سم‌زدايي ترتيب دهند.
يادمان باشد كه در آغاز دهه‌ي 70 ميلادي از قرن بيستم، زماني كه عده‌اي از دانشمندان نسبت به مصرف د.د.ت هشدار مي‌دادند و آن را براي پایداری حیات در كره زمين يك تهديد برمي‌شمردند، گروهي به رهبري توماس بورولوگ )معروف به پدر انقلاب سبز) آنها را به سخره گرفتند تا این که مرگ سالانه‌ی متجاوز از ۲۰۰ هزار انسان، ناشی از مسمومیت حاد با آفت‌کش‌ها، نسل امروز را به خوبی از میزان صحت ادعاهای بورلوگ آگاه کرد و همه را از كرده‌ي خويش پشيمان ساخت! نساخت؟
عملكرد بورولوگ و حاميانش مرا ياد سروده‌ي جاودان فردوسي بزرگ مي‌اندازد كه افزون بر هزار سال پيش به من و تو زنهار داده بود:

كسي كو خرد را ندارد به پيش
دلش گردد از كرده خويش ريش

باشد كه همه‌ي ما عبرت گرفته و ياد بگيريم در اين يگانه سياره‌ي مسكون – تا اين لحظه – خردمندانه‌تر زندگي كنيم.

پيوست:
–   براي آنها كه مايلند سياهه‌اي از ندانم‌كاري‌هاي فاجعه‌بار آدم‌زميني‌ها را در طول 36 سال گذشته رصد كنند!
–    6  سم پرخطر در بخش كشاورزي حذف شد.
–    با فاجعه بوپال بيشتر آشنا شويم.

آنچه که از ماجرای باغ گیاه‌شناسی نوشهر هنوز نمی‌دانیم!

در آستانه سفر قریب‌الوقوع استانی دکتر احمدی‌نژاد و اعضای کابینه دهم به استان مازندران، نامه‌ای از سوی گروهی از پژوهش‌گران حوزه‌ی منابع طبیعی امروز خطاب به رییس جمهور و همکاران منطقه‌ای ایشان در مازندران تهیه و انتشار یافته است که حاوی نکات بسیار پراهمیتی است که تاکنون کمتر به آنها پرداخته شده و یا اصلاً پرداخته نشده است.
از آن جمله این که:
–     ايستگاه تحقيقات نوشهر از سال 1310 وآربراتوم باغ گياه‌شناسي آن از سال 1331 پايه‌گذاري شده است. بنابراین، قدمت این مجموعه بی‌نظیر را باید 79 سال در نظر گرفت و نه 54 سال.
–    در حال حاضر در سراسر باغ پايه‌هايي از بلند مازو،  نمدار،  توسكا و ممرز وجود دارد كه بيش از 150 تا 200 سال عمر دارند.
–    در اين باغ، تنها پايه بلوط چوب پنبه و  قديمي‌ترين پايه‌هاي دارتالاب و ژينكو در کشور موجود است. همچنین، 25 گونه كاج، حدود 30 گونه اكاليپتوس و ده‌ها گونه صنعتي و مهم از سراسر جهان در این پردیس پرشکوه موجود است.
با هم متن کامل این نامه بسیار مهم و روشنگرانه را می‌خوانیم:


به نام خدا

حدود  یک ماه از فاجعه در باغ گياه شناسي نوشهر مي‌گذرد. رسانه هاي مختلف در سطح وسيع به آن پرداختند. از سايت‌هاي مختلف حامي محيط زيست، خبرگزاري هاي مختلف، روزنامه ها و شبكه هاي مختلف تلویزيوني گرفته تا مسئولين مرتبط در وزارت جهادكشاورزي، ميراث فرهنگي و گردشگري، محيط زيست، ‏اعضا هيات علمي مراكز تحقيقاتي و دانشگاهيان سراسر كشور و صدها دانشجو در سطوح مختلف به نحوي به اين اتفاق اعتراض كردند. وبلاگ نويسان محترم كه اعتراض به تخریب باغ گیاه‌شناسی نوشهر را در فضای مجازی با راه اندازي موج سبز وبلاگي و با صدور بیانیه‌ای با اين جملات آغاز كردند. «نخستين ساعات هشتمين روز از آبان 1389، لحظاتي از هميشه تلخ‌تر براي مجموعه‌ زيستمندان و پژوهش‌گران شاغل در باغ گياه‌شناسي نوشهر بوده است؛ پرديس باشكوه و بي‌نظيري كه در آن گونه‌هاي گياهي كاملاً منحصر به فردي از بيش از نيم قرن پيش مستقر شده‌اند و امروز به يكي از مهم‌ترين مؤلفه‌هاي شناسنامه‌دار استان مازندران و شهر نوشهر بدل شده است. پرديسي كه به عنوان ديرينه‌ترين باغ اكولوژي ايران و خاورميانه از آن ياد مي‌شود و مي‌توانست جذابيت‌هاي بيشتر نوشهر را فراهم آورد، هيچ وقت از ياد نمي رود كه ايرانياني آزاده با جملاتي مانند: خواهش می‌کنم هر کسی هر کاری از دستش بر می‌آید دریغ نکند. نگذارید شناسنامه سبزمان را باطل کنند؟ از همه آنها که دلشان درگروی حفظ طبیعت این سرزمین می تپد خواهشمند است و…. مطالب خود را شروع كرده و يا دانشجوي عاشق طبيعت با روحي لطيف كه از نظاره فيلم حادثه روز شنبه شعر سرود.

اما در بين مطالب، نوشته‌ها، مصاحبه‌ها و غيره اعدادي ديده مي‌شود كه بهتر است يك دست شده تا همگان بدانندكه ايستگاه تحقيقات نوشهر از سال 1310 وآربراتوم باغ گياه شناسي آن از سال 1331 پايه گذاري گرديد يعني دقيقاَ 79 سال از تاسيس ايستگاه و 58 سال از تاسيس آربراتوم مي‌گذرد. براي احداث آربراتوم (كه نام ديگر آن مجموعه درخت و درختچه) است زحمات زيادي كشيده شد. مصاحبه با بازنشستگان اين اداره نشان مي‌دهدكه خاك اين 7 هكتار با دست و فرغون در اين بخش آورده شد تا كوچكترين سنگي در اين اراضي نباشد  که گياهان به خوبي در آن رشد كنند. كارگران باز نشسته يادشان نمي‌رودكه به خاطر راه رفتن با فرغون روي چمن آربراتوم 3 روز جريمه شدند و بايد بدون حقوق كار مي‌كردند. در اين بخش گونه‌هاي بومي را قطع نكرده و باقي گذاشتند و در واقع آربراتوم تشكيل شد از گونه‌هاي خارجي كه در بين سال‌هاي 1331 تا 1333 كاشته شد و گونه‌هاي بومي كه  بازمانده جنگل‌هاي جلگه‌اي شمال هستند. در حال حاضر در سراسر باغ پايه‌هايي از بلند مازو،  نمدار،  توسكا، ممرز و … وجود دارد كه بيش از 150 تا 200 سال عمر دارند. اين باغ تنها پايه بلوط چوب پنبه در ايران،  قديمي‌ترين پايه‌هاي دارتالاب و ژينكو در كشور، 25 گونه كاج، حدود 30 گونه اكاليپتوس و ده ها گونه صنعتي و مهم از سراسر جهان را در خود جاي داده است.  بذر بسياري از پايه‌هاي موجود تاكنون برای جنگلكاري صدها هكتار از عرصه‌هاي منابع طبيعي كشور به كار گرفته شده است. در سال 1364 در مؤسسه تحقيقات جنگل‌ها و مراتع كشور براي شرايط اكولوژيك كشور، احداث 5 باغ گياه‌شناسي به تصويب رسيد كه باغ نوشهر به دليل قدمت زياد آن به عنوان تنها باغ گياه شناسي در شمال كشور انتخاب شد و از همان سال براي آن طرح توسعه نوشته و تمامي اراضي 35 هكتاري موجود در طرح توسعه باغ داراي طرح‌هاي مصوب و لازم‌الاجرا شد. روزها وقت صرف شد تابراي متر متر اين اراضي برنامه نوشته و طراحي سازه و طراحي كاشت انجام گيرد. اين باغ در راستاي دو هدف اصلي باغ‌هاي گياه شناسي در سراسر دنيا يعني آموزش به تمامي اقشار مردم (بنا به فرمايش مقام معظم رهبري عامه كردن فرهنگ منابع طبيعي) و نگهداري از گونه‌هاي نادر و در حال انقراض، فعاليت مي‌كند. تنها جايي كه مي‌توان دو گونه جديد و منحصر به فرد را كه در سال‌هاي اخير از استان مازندران به دنيا معرفي شده است (گونه اسپيره نوشهري و افراي مازندراني) به طور  كاشته شده يافت، باغ نوشهر است. در سال 1386 به دليل اهميت بالاي اين عرصه تمام 35 هكتار باغ  به عنوان يك اثر طبيعي در سازمان ميراث فرهنگي به شماره 17795 به ثبت رسيد. در بخش‌هاي جنوبي باغ كه هم اكنون تخريب يافته و با خاك يكسان شده از گونه‌هاي مختلف جنگلكاري شده بود و رشد گونه‌ها سالانه مورد بررسي و آماربرداري قرار مي‌گرفت. روز شنبه 8/ 8/ 89 علاوه بر سرنگوني هزاران درخت، صدها پرنده بي‌خانمان شدند و آشيانه بسياري از حيوانات بومي مثل قرقاول، خارپشت، گربه وحشي، شانه به سر و غيره از بين رفت و خودشان سرگردان شدند. تاكنون ميلياردها تومان پول نفت و ماليات شهروندان، براي ايجاد و نگهداري اين کلکسيون زيبا هزينه شده تا شايد با روند هولناک تغييرات اقليمي و چالش‌هاي مختلفي که نسل بشر را تهديد مي‌کند، ذخيره و مرهمي بر دردهاي نسل‌هاي آتي باشد.

داستان پر پيچ و خم راه دسترسي بندر به كمربندي نوشهر از سال 1381  شروع شد و با توجه به اين كه متاسفانه  ارزش‌هاي باغ خيلي بيان نشده و در سطح شهر و استان خيلي به آن پرداخته نشده بود، به عنوان باغي ديده شد كه چه بسيار است مانند آن در سراسر خطه  سر سبز مازندران!؟ متأسفانه قرعه به نام اين باغ افتاد و تقاضا براي تصرف آن شروع گرديد و تا امروزكه قضيه ختم به خير نشد و اين بلا بر سر باغ افتاد. تاكنون ده ها جلسه در سطح كشور و استان و شهرستان برگزار شد و ساعت‌ها وقت افراد و مديران در سطوح مختلف صرف بحث در اين زمينه شد، ولي يكي نپرسيد: آيا سازمان بنادر راه غير از گذر از باغ را  بررسي و برآورد هزينه كرده است؟ آيا اين برآورد را برای مصوب كردن مطرح كرده، ولي دولت مخالفت  نموده؟ چرا به نظر مشاور زيست محيطي پروژه  اعتنايي نكردند؟ آيا راه گذر از باغ با 8 سال بحث و بررسي گران‌تر از راه‌هاي ديگر نيست؟ چرا سازمان بنادر حاضر نمي‌شود جواب دهد چرا راه آهن نه؟ چرا از جاده‌هاي موجود استفاده نمي‌شود؟ براي  جاده‌اي به طول 1500 متر و عرض 30 متر چرا تخريب باغ؟ جاده به عرض30  متر مورد نظر بود،‏ چرا به عرض100 متر تخريب شد؟ آيا به جز سهل الوصول بودن تخريب اين باغ  جهت ايجاد يك راه براي بندر و رفع ترافيك شهر دليل محكم ديگري براي اين انتخاب وجود دارد؟ ترافيك نوشهر را با كدام شهر مقايسه كرده‌اند كه اين ضرورت را ديده‌اند؟ شهري كه يك چراغ قرمز ندارد، آيا مشكل ترافيك دارد؟ چرا نمي‌توان پل را از شمال به جنوب  احداث كرد؟ چرا پل شرقي و غربي با طول بيشتر و هزينه چندين ميلياردي ترجيح داده مي‌شود؟  چرا يك گروه مهندس اين گزينه ها را بي طرف بررسي نمي‌كند تا بهترين گزينه را براي عزت ميهن اسلامي انتخاب كند، طوري كه نه سيخ بسوزد نه كباب؟  سازمان مسکن و شهرسازی هم مخالف این راه بود، چرا به آن توجه نمی‌شود؟  در هر صورت مكاتبات موجود نشان مي‌دهد در تمامي جلسات ضمن بيان اهميت باغ و لزوم ساخت جاده خارج از باغ، هميشه درخواست بررسي راه‌هاي ديگر و بحث كارشناسي توسط صاحبان قانوني باغ، ارایه مي‌شد. درآخرين جلسه كه در باغ برگزار شد (در تاريخ 1389/7/8 ، درست يك ماه قبل از فاجعه فوق) قرار شد نقشه با مقياس ارایه گردد تا در وزارت جهاد كشاورزي مورد بررسي قرار گيرد و پس از توافق هيأت امناء سازمان تحقیقات کشاورزی، تصميم نهايي اتخاذ گردد كه هيچ وقت اين اتفاق نيافتاد و هيچ نقشه‌اي مورد تأييد وزارت جهاد قرار نگرفت و هيچ توافقي در ميان نبود، همان طور كه مديران ارشد آن را گوشزد كرده بودند. با اصرار وزارت جهاد ملزم به استعلام از يك مشاور زيست محيطي براي اين پروژه شدند، ولي نظر او را كه گذر از بيرون باغ با رعايت موارد زياد بود‏، ناديده گرفتند.  هرچند كه هيچ كس اين فاجعه را پيش‌بيني نمي‌كرد، ولي علاج واقعه قبل از وقوع بايد كرد تا با وقايع اين چنيني در نخستین روز هفته سورپرايز نشويم و نتيجه تحقيق 30 ساله زير چرخ لودر پرس نشود! 11295اصله درخت چطور بدون مجوز قطع مي‌شود؟ آيا اين موضوع آنقدر مهم نبود كه از 7 سال پيش كه اولين تقاضا مطرح شد، هيأت مشخصي براي بررسي آن در اين چند سال تشكيل شود تا گزينه‌هاي ديگري را بررسي کند؟ براي روشن شدن ذهن خوانندگان نقشه‌اي از باغ  و اراضي اطراف آن  در زیرمي‌آيد تا خوانندگان نظر دهند كه كدام راه به نفع ميهن اسلامي ايران است؟ آیا از دیگر جاذبه‌های این خطه نمی‌توان در توسعه صنعت بهره جست؟ آیا معنی توسعه همین تخریب است یا چیز دیگری است؟ آیا آب رفته به جوی باز خواهد گشت؟
ما جمعی از اعضای هیأت علمی مراکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی سراسر کشور از ریاست محترم جمهور و مسئولین محترم کشوری و استان‌های شمالی تقاضا داریم  موضوع هر چه سریع‌تر به نحو مقتضی مورد بررسی دقیق قرار گرفته و در حمایت از باغ گیاه شناسی دستورات فوری به منظور احیای مجدد این مکان با ارزش را صادر فرمایند. به امید روزی که دیگر شاهد اتفاقات این چنینی در میهن عزیزمان نباشیم.

پیوست:

فوت رييس کلانتري نزديک باغ گياهشناسي نوشهر در اثر جراحات