لوح زرین میگیرد این اروند؛ نه فقط از نظر درسی، که از نظر اخلاقی. بله روزسه شنبه – 29 اردیبهشت 1388 – خانم نسرین حاج حریری، مدیر دبستان بنی هاشمی کرج، اروند درویش – که من باشم – را به عنوان رتبه اوّل معرفی کرد و این لوح زرین را به من داد. قیافهی پدر وقتی این خبر را بهش دادم، دیدنی بود … انگار داشت روی ابرها راه میرفت … در حالی که به نظر خودم کار زیاد مهمی انجام ندادم! یعنی در برابر کارهایی که قرار است انجام دهم، این یکی زیاد مهم نیست! مثلاً پدر داشت برای دوستش تعریف میکرد که اروند داره میره مدرسه فوتبال تا یه روزی بشه علی دایی. ولی من بلافاصله گفتم: علی دایی چرا؟! می خوام بشم کریستیانو رونالدو! خلاصه اعتماد به نفسم حرف نداره! داره؟!
معلومه تازه مانده تا تو نشان بدهی که چه ها که نخواهی کرد.من مطمئنم از صمیم قلب که در آینده نام اروند را بیشتر و یبشتر در جاهای مهم و ارزشمند خواهیم شنید ؛مگه نه؟
موفق باشی پسرک وست داشتنی.
این عبارت “چه می کنه این…” خیلی آشنا بود!
مرسی خاله جان … یادم باشد که یه چیزی رو بهت بگم!
یادت نره خاله قربونت بره…
اون دوست داشتنی چیه؟!دوست داشتنی!
پسر کز ندارد نشان از پدر!!! درست نوشتم؟؟؟..
می دونی اروندی پدر و مادر ها باید اعتماد به نفس لازم را به بچه ها بدن…………………….قدر والدین خوبتو بدون
ممنون از لطفتون. می دونم!
من که باورم نمی شه تو در این مدت کاری در خور درج در وبلاگ نکرده باشی!با اون جریان هک و اینا موافقی؟
درست می گی خاله جان! فکر کنم باید روی هک و اینا یک فکر جدی و مشترک کرد.
اروند جان به نظر میاد پدر فعلا” سرمست این لوح زرین تو هستند ، برای همین نمی تونند پست جدید بذارند . فکر می کنم همین روزها کارنامه می تونه یه شوک مفید باشه برای خارج شدن از این خلسه و البته غرق شدن مجدد .
نه آنا جون! كلاً به نظرم مي آد كه بايد به فكر تعويض اين پدر با خروس قندي … چيزي تو همين مايه ها باشم!
سلام اروند . من هم هم سن و سال تو هستم فقط چند ماه بزرگترم آفرین که لوح گرفتی منم چند تا از اینا گرفتم امسال.خوش حال میشم با هم دوست بشیم
درود بر علي آقاي گل. چطوري پيانيست؟